به وبلاگ پارسيان خوش آمدید
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط saman |

 

 

                                             

 

 

 

 

 

 

  دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون    

      تو زندگیم چقدر غمه دلم   گر فته از همه

                    ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی میگم      

                                           من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم               

ا مشب از اون شباس که من دوباره دیوونه بشم   

       تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم                                

 

                    امشب از اون شباس که من

 دلم می خواد داد بزنم    

        تو شهر این غریبه ها دردمو  فریاد بزنم                     

 

 

 

 

                 از این همه دربه دری تو قلب من قیامته   

  چه فایده داره زندگی این انتهای طاقته   

                                   
         
                                از این همه در به دری به لب رسیده جون من

      به داد من نمی رسه خدای  آسمون من ناراحت  

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, توسط saman |

مرد کور

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد: 

 امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم  !!!!!

     وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند بزنید....

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, توسط saman |


سلام همسفر روزهای غربت من

 

خوش آمدی به غزلهای غرق حسرت من

 

اگرچه دوری از این شعر گریه آلوده

 

عبور کرده ای از آتش شکایت من

 

اگرچه بابت حرفی که در دلم پوسید

 

رسیده است به پایان دوباره مهلت من

 

اگرچه از همه ی سهم با تو بودن شد

 

همین دو عکس سیاه و سفید قسمت من

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, توسط saman |

عاشق واقعی کیست؟ 

عشق

یک روز آموزگار از دانش‌آموزانی که در کلاس بودند پرسید: آیا می‌توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟

برخی از دانش آموزان گفتند: با بخشیدن، عشقشان را معنا می‌کنند.

برخی؛ دادن گل و هدیه و برخی؛ حرف‌های دلنشین را، راه بیان عشق عنوان کردند.

تعدادی دیگر هم گفتند: با هم بودن در تحمل رنج‌ها و لذت بردن از خوشبختی را، راه بیان عشق می‌دانند.

در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند، طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند در جا میخکوب شدند.



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, توسط saman |


 خصوصیات یک عاشق واقعی

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .

اگر واقعا عاشقش باشی ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

اگر واقعا عاشقش باشی ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید .

اگر واقعا عاشقش باشی ، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 ... 55 56 57 58 59 ... 84 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.