به وبلاگ پارسيان خوش آمدید
به وبلاگ پارسيان خوش آمدید
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, توسط saman |

 عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش                                                                تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام

 

     با توجه به آن چه که  تاکنون  محققان و تذکره  نویسان  و ادب پژوهان درباره ی  شمس الدین محمد

شیرازی  ملقب  به  حافظ ، بیان نموده اند ، می توان  به  یک نوع ابهام و پیچیدگی ای خاص در افکار و

اندیشه های  این  شاعر بزرگ  غزل سرا  پی برد  که  در  کم تر شاعری می شود  نظیر آن را  مشاهده

نمود. همان گونه  که همگان می دانند نظرها و برداشت های فارسی زبانان  درباره ی اندیشه های حافظ

پیوسته متفاوت  و  گاه متناقض بوده است  و به ندرت می توان چند دیدگاه و نگرش یکسان  در خصوص

افکار شعری او یافت و چه بسا همین ابهام و دوگانگی معنی باشد که سبب این همه شهرت و نام  و آوازه

برای این شاعر نغزگفتار گردیده است.اشعار حافظ به قدری رمزآلود و پر ابهام و ایهام گونه است که  هر

کسی بر اساس ظن و گمان خود از آن برداشت های خاص و منحصر به فردی دارد و همین امر نیز سبب

شده تا هواخواهان او بیش از دیگر شعرا باشند  واین خود در حالی است که هر کسی از ظن خود  یار او

شده است  و چه بسا  اسرار درونی و رازهای مگوی این مرد افسانه ای هنوز هم از پرده ی ابهام بیرون

نیامده باشد.

 

 

                                         «عشق رمزآلود حافظ»

 

    یکی از مسایلی  که  بیش از هرچیز بر این پیچیدگی افزوده است و سبب گردیده تا نظریات متناقض و

متفاوتی در خصوص درونمایه ی غزلیات او به وجود بیاید،مساله ی « عشق » حافظ است،این که عشق

حافظ چگونه عشقی بوده است و دارای چه ابعادی؟  و همچنین این که آیا معشوق او انسانی بوده است  از

جنس خاک یا نوری بر پهنه ی افلاک، یکی از مهم ترین مباحثی است  که در سال های اخیر به آن بسیار

پرداخته شده است. بسیاری از حافظ شناسان بزرگ بارها و بارها در راه گره گشایی از این نکته ی باریک

و رمزآلود گام نهاده اند و هر یک تلاش نموده اند تا تفسیرهایی درست و منطقی از این امر ارائه نمایند ولی

با وجود همه ی این تلاش ها باز ما شاهد گره و ابهامی اسرار گونه درباره ی این مقوله ی پیچیده هستیم که

به نظر نمی رسد به این سادگی ها بتوان آن را رمزگشایی کرد.

 

     در خصوص « عشق » حافظ  برداشت ها و شرح های متفاوت و بعضاً متناقضی دیده می شود که  می

توان از میان آن ها به سه دیدگاه کلی اشاره نمود.نخست،کسانی که عشق حافظ را کاملا زمینی و آمیخته  با

مجاز می دانند، دوم ، آنهایی  که بر این باورند  که عشق او یک عشق آسمانی وکاملا عرفانی است و نهایتاً

گروه سوم که عشق وی را عشقی دو بعدی می دانند که هم معشوق زمینی را دربر می گیرد و هم  با بارقه

های عشق معشوق ازلی همراه است.

  

                      «تحلیل و تشریح برداشت های سه گانه از عشق حافظ »                                 

                             

     گروه نخست بر این  باورند  که  حافظ  شاعری  کاملا معمولی  با اندیشه های زمینی است  که افکارش

سرشار از خواهش های  نفسانی  و آرزوهای هوسناک است. آن ها حافظ  را شاعری می شناسند  که بیشتر

اوقات خود را در دربار شاهانی همچون شیخ ابو اسحاق و شاه شجاع  به سر می برده است  و هر جا سخن

از معشوق حافظ به میان می آید، اندیشه ی این افراد به جست و جوی یار و دلبر او بر روی عرصه ی این

عالم خاکی می پردازد. بر اساس این باور، حافظ  تمام  لذات درونی خود را صرفاً  از زیبایی های ظاهری

معشوقی زمینی  می یافته است،زیبایی هایی همچون: نرگس چشم،گل عارض،بنفشه ی زلف،هلال ابرو،چاه

زنخدان،خنجر مژگان و آتش رخ. این گروه برای اثبات مدعای خود مبنی بر مجازی بودن عشق  حافظ  به

برخی از غزل ها و ابیات او استناد می کنند و معتقدند که نباید به تفسیر و تاویل آن ها پرداخت  زیرا همان

معنی   که در نگاه اول به نظر خواننده می رسد،همان منظور نظر شاعر بوده است. در ادامه به تعدادی از

این ابیات اشاره می شود.

 

یارب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست؟          جان ما سوخت بگویید که جانانه ی کیست؟«1»

 

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند؟                 همدم گل نمی شود،یاد سمن نمی کند«2»

 

شاه شمشاد قدان،خسرو شیرین دهنان                    که به مژگان شکند صف همه صف شکنان«3»

 

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش                 گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش«4»

 

درد عشقی کشیده ام که مپرس                            سوز هجری چشیده ام که مپرس«5»

 

گشته ام در جهان و آخر کار                              دلبری برگزیده ام که مپرس«6»

 

     گروه دیکری  که  در خصوص عشق  حافظ  اظهار نظر نموده اند  بر این باورند که حافظ  را باید یک

عارف وارسته ی ربانی دانست که تمامی  مراحل  سلوک ال الله را پشت سر نهاده و به سرچشمه ی حقیقت

دست یافته است.حافظ در نظر اینان کسی است که دامنش به معاصی دنیوی  آلوده نشده است و عارفی است

هم مشرب و هم مسلک بزرگانی همچون  مولوی و عطار و بایزید و شیخ جنید و بسیاری دیگر از عرفا که

جز  به  دیدار معشوق  ازلی  نمی اندیشیده اند. از این منظر ،  معشوق  حافظ  از بسیاری جهات  بر  دیگر

معشوقکان برتری دارد و همه ی آرمان های انسانی را در خود یکجا جمع می کند چراکه منشا و منبع جمیع

خوبی ها و بزرگی هاست. بی انتها  و جاودان است. ماورای ادراک است و مالک تمامی هست ها  و نیست

هاست.در تمامی صفت های نیک به کمال است و وجودی ازلی و ابدی دارد...

 

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد          عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد«7»

 

عشق حافظ  به این معشوق آسمانی  سابقه ای دیرین دارد  و بازمی گردد  به آغاز خلقت انسان ، آن گاه  که

محبوب آسمانی  بار امانت عشقش را بر ساکنان آسمان و مقیمان زمین عرضه کرد  و آن ها تاب تحملش را

نداشتند و از پذیرفتن آن ابا کردند پس آن را بر انسان ظلوم و جهول عرضه داشت:

 

جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت          عین آتش شد از آن غیرت و بر آدم زد«8»

 

و سرانجام انسان کشیدن بار امانت الهی را  به جان پذیرفت  و  طربنامه ی عشق خداوندی را به قیمت خط

کشیدن بر سر اسباب دل خرم ، پذیرا گشت:

 

حافظ آن روز طربنامه ی عشق تو نوشت          که قلم بر سر اسباب دل خرم زد«9»

 

آری در راه باید  تمنای  لذایذ  عالم خاک را از درون پاک شست  و  قدم در راه معشوقی نهاد که مدام آوای

« من عشقنی قتلنی »  بر لب دارد  و در راه او هیچ نمازی  صحیح  نمی افتد مگر آن که  وضویش با خون

گرفته شود:

 

عشق از اول سرکش و خونی بود          تا گریزد هر که بیرونی بود«10»

 

بر اساس اعتقاد این گروه ، حافظ یک عارف کامل  و سالک واصل است از دل و جان پذیرای عشق خوش

سودای حق شده و بار امانتش را عاشقانه بر دوش جان می کشد:

 

آسمان بار امانت نتوانست کشید         قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند«11»

 

     و اما نوع سومی از عشق که به حافظ نسبت داده شده و نگارنده ی حقیر این سطور نیز با آن همداستان

است همانا عشقی است که دارای دو بعد است،یکی مادی و دیگری معنوی،هم به معشوق زمینی  نظر دارد

هم به معشوق آسمانی ، معشوق آسمانی در طرفی و معشوق زمینی  نیز در سوی دیگر قرار دارد و عاشق

سوخته دل در عین حال که از درون با خدای خویش ارتباطی عاشقانه دارد ،جلوه ای از جمال خداوندی را

در سیمای معشوق زمینی می بیند. بر اساس این باور ، عشق مجازی  و  زمینی  پلی است برای رسیدن به

عشقی آسمانی و الهی. حافظ پژوهانی که بر این باور هستند معتقدند اگرچه کامجویی جسمانی به هیچ  وجه

از حافظ دور نیست،ولی او با روح بزرگی که دارد پایبند دنیای پلید جسمانی نمی ماند،پرواز می کند و اوج

می گیرد،زیبایی و عشق در نظر او واسطه ی وصول به کمال است.

    در پایان، سخن خود را با شرح و تحلیل استاد زرین کوب در خصوص عشق حافظ که همانا موید نظریه

ی گروه سوم( عشق دو بعدی ) می باشد ، مزین می نمایم:« اگر بعد از قرن های دراز  که از خاموشی این

عاشق عارف می گذرد،  صدای او که از کوچه ی رندان برمی آید،هنوز تمام بزرگی و عظمت انسانیت را

منعکس می کند از آن روست که پیام او پیام عشق است،عشقی که در اندیشه ی او تمام انسانیت را خلاصه

می کند.بدون تردید عشق و تجربه ی غنایی از مهم ترین جنبه های فکری حافظ است و از این طریق  است

که سایر افکار او با یکدیگر ارتباط می یابد.حافظ در طول زندگی خود در بسیاری از جاها تحت تاثیر افکار

صوفیه قرار گرفته است،به علاوه عشق انسانی هم  برای بعضی از صوفیه مقدمه ی وصول به عشق الهی

بوده است و وسیله ی لذت از جمال غیبی  تلقی می شده است  به گونه ای که ذوق صوفی را جلا می داده و

وی را آماده می کرده برای درک جمال غیبی. از این رو بود  که  صاحبدلان به هر دو نوع عشق - الهی  و

انسانی - اهمیت می داده اند  و به این دلیل است  که  ادب صوفیه آکنده است از عشق و تجربه های عشقی.

 حافظ  نیز غالباً می کوشد تا ما را مطمئن کند که عشق انسانی هم مثل عشق الهی است:

 

عاشقی گر زین سر و گر زان سر است          عاقبت ما را بدان سر رهبر است

 

آنچه در خرابات رندان هست با آنچه در خانقاه  صوفیان است هیچ تفاوتی ندارد ،چنانکه مسجد و کنشت نیز

هر دو جلوه گاه معشوق است و از این جاست که عشق انسانی برای حافظ نیز همچون پلی به نظر می رسد

که به عشق الهی راه می نماید  و در عین حال  منظور اصلی  از آن همان رسیدن  به عشق معنوی  و برتر

الهی است.»  

    

 

    

 

                                             «منابع و مآخذ»

 

1-دیوان حافظ ، به اهتمام محمد قزوینی و قاسم غنی ، صفحه ی 240 ، غزل67 ، بیت 1

2-همان ، صفحه ی 322 ، غزل192 ، بیت 1

3-همان ، صفحه ی 459 ، غزل387 ، بیت 1

4-همان ، صفحه ی 380 ، غزل277 ، بیت 1

5-همان ، صفحه ی 376 ، غزل270 ، بیت 1

6-همان ، صفحه ی 376 ، غزل270 ، بیت 2

7-همان ، صفحه ی 296 ، غزل152 ، بیت 1

8-همان ، صفحه ی 296 ، غزل152 ، بیت 2

9-همان ، صفحه ی 297 ، غزل152 ، بیت 7

10-مثنوی مولانا ، نسخه ی نیکلسن ، شرح استعلامی ، ج 3 ، بیت4752

11-دیوان حافظ ، به اهتمام محمد قزوینی و قاسم غنی ، صفحه ی 318 ، غزل184 ، بیت 3

 

                                               

*****مقاله ی حاضر حاصل سیر مطالعاتی حافظ شناسی این حقیر و تامل در آثار ارزشمند             مذکور در ذیل این سطور می باشد : 

                                                           

         *از کوچه ی رندان ، دکتر عبدالحسین زرین کوب                

         *ماجراهای پایان ناپذیر حافظ ، دکتر محمد علی اسلامی ندوشن

         *حافظ نامه ، دکتر بهاءالدین خرمشاهی

         *تماشاگه راز ، استاد مرتضی مطهری


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.